برچسب : نویسنده : easou بازدید : 66
برچسب : نویسنده : easou بازدید : 80
برچسب : نویسنده : easou بازدید : 78
برچسب : نویسنده : easou بازدید : 75
بعد شیش سال گوشی مادر مرده رو عوض کردم.
تقریبا چیزی از حقوقم نموند دیگه. زیبا نیست؟
00:00...برچسب : نویسنده : easou بازدید : 70
کم کم دارم جمع و جور میکنم؛ بزودی اینجا رو تخته میکنم.
قبیله وحشی بعد بیش از یک سال بالاخره تصمیم گیری کرد و رای خودشو صادر کرد: ایسو رو واسه همیشه دفنش میکنیم.
شاید تو وب دیگه ای با اسم خودم بنویسم و آدرسش رو اینجا میزارم.
فعلا خداحافظی نمیکنم ولی اما خب...
00:00...برچسب : نویسنده : easou بازدید : 65
برچسب : نویسنده : easou بازدید : 75
در تاریکی خنک واپسین شب های تابستان، صدای قطار از اعماق دوردست سیاهی به مرموزترین حالت ممکن شنیده میشد. کنار نیمکت، حوضچه ای از استفراغ درست کرده بود و نور سیگار، زخم های روی مفاصل انگشتانش را نمایان میکرد. خیره شده بود به گندی که بالا آورده بود و بلند بلند میخندید؛
کارل: ایسو؟ داداش ردیفی؟ چرا اینهمه آب بالا آوردی؟
علیرضا: این چرا انقدر آب خورده؟ کِی خورد اصن؟
ایسو: گفتی تو ماشین آب داری؟
00:00...برچسب : نویسنده : easou بازدید : 78
برچسب : نویسنده : easou بازدید : 80
برچسب : نویسنده : easou بازدید : 79